اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

خرابی های دل

خرابی های دل

ز باغ خود کجا رفتی گل نازم که تنهایم

گرفت آتش ز هجرانت نمی دانی سراپایم

برای درد پنهانی که دارم خوب می دانی

که باشی نازنین من تو تنها جام صهبایم

نه همدردی که بنشینم نه امیّدی که برخیزم

در این کنج قفس مردم کجایی ای پریسایم

دلم الفت نمی گیرد نه با مهری نه با ماهی

میان جمع مه رویان تویی ماه شب آرایم

خداوندا مبر از دل غم یاس سفیدم را

اگر چه صبح امیّدی نباشد بهر شب هایم

دلم را برده ای با خود بنه زنجیر برپایش

که این دیوانه بی زنجیر خواهد کرد رسوایم

خرابی های دل باشد (رها) از بی قراری ها

ز دست بی قراری ها چنین افتاده از پایم

علی میرزائی(رها)