عشق مقدرم
عمری در انتظار تو و چشم بر درم
کوهی ز درد و حسرت تو در برابرم
من را شراب عشق تو ممکن نشد ولی
خون است جای باده به مینا وساغرم
ای سرو من که برگ و برت شد ز دیگران
فرصت نشد که قامت و بالات بنگرم
هر چند حاصل تو مرا درد و اشک بود
جانم فدای درد تو عشق مقدرم
جان داد و جان گرفت مرا شور عشق تو
از جان هزار بار برای تو بگذرم
دیگر چه جای بیم "رها"را از آبرو
بگذشته آب طعنه ی اغیار از سرم
علی میرزائی"رها"