جوانترم امشب
به یاد دور جوانی جوانترم امشب
چنان که صاحب طبعی روانترم امشب
گمان کنم که خیالت مرا جوان کرده است
چو سایه گر به قفایت دوانترم امشب
شبان عشق دیار شعیب شد موسی
به راه عشق ز موسی شبانترم امشب
بر آن سرم که اگر جان طلب کنی بدهم
که در تحمل غم ناتوانترم امشب
به کنج خلوت غم سر به زیر پر دارم
ز چشم مردم نادان نهانترم امشب
سراغ خانه ی ما مرغ شب نمی گیرد
ز هر زمان دگر بی نشانترم امشب
به اشک شوق، (رها)درد خود تسلی داد
به بحر عشق تو گر بی کرانترم امشب
علی میرزائی(رها)