اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

چشم بد دور

چشم بد دور

عاشقی را که غم و خون جگر بسیار است

فاصله از سر شب تا به سحر بسیار است

شدم آواره به دنبال تو از شهر و دیار

در ره عشق تو اما و اگر بسیار است

جان به کف در پی ِ جانانه روان باید شد

در ره منزل جانانه خطر بسیار است

چشم بد دور ز چشمان بلاخیز تو باد

که بر آن قامت و بالات نظر بسیار است

ای "رها"رحم ندارد به کسی چشم سیاه

مثل من تا به سحر چشم،به در بسیار است

علی میرزائی "رها"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد