اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

چشم بگشا

چشم بگشا

تا که آن قامت چون سرو روانی داری

کشته در بند کران تا به کرانی داری

برده ای رونق گل های گلستان هارا

که ز هر گل به گلستان تو نشانی داری

به دل امید نگاهی ز تو دارم اما

چشم خود بسته ای و خواب گرانی داری

در قفای تو بیابان به بیابان رفتم

چشم بگشا که چو موسی تو شبانی داری

ای "رها"صفحه ی عمر تو ز هفتاد گذشت

زاتش عشق به دل شور جوانی داری

عمر بگذشت به بی حاصلی و در به دری

عجبی نیست که صد درد نهانی داری

هربهار تو به دنبال خزانی دارد

تا به کی حسرت این عالم فانی داری؟

علی میرزائی"رها"  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد