اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

چشمه ی محبت

چشمه ی محبت

آن شب که منتی به سر ما گذاشتی

ما را چه زود رفتی و تنها گذاشتی

بر سینه ی کویری سوزان تو قطره ای

از چشمه ی محبت خود جا گذاشتی

بیدار شد ز شوق تو بس آرزو زخواب

صد دام نو به گردن و بر پا گذاشتی

دادی نشان تو یک سر مویی ز مهر خود

ما را در انتظار چه شب ها گذاشتی

کردی مرا اسیر دو چشم سیاه خویش

افسانه ای ز وامق و عذرا گذاشتی

پا را زحد خویش فراتر نمی نهم

صد داغ گر به دل ز تمنا گذاشتی

دارد (رها) زعشق تو در دل فسانه ای

رفتی ولی به دل غم دنیا گذاشتی

علی میرزائی(رها) 

1-محله ای قدیمی در تهران

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد