چه نصیبم دادی
حاصل وعده امروز و فردات این است
وعده افتاد چو ما را به قیامت این است
یاس خوشبوی سفیدم چه نصیبم دادی
بهره ام از تو و از آن قد و قامت این است؟
تو زلیخائی و من یوسف زندانی تو
هر دو ایم عاشق محروم مصیبت این است
گر که باشی به کنارم تو شبی تا به سحر
صبح برخیزم و گویم که حلاوت این است
هر شبی را که به دون تو به صبح آوردم
چشم بگشودم و گفتم که مرارت این است
دست و پا بسته به یک موی تو ام باغ امید
حاصل عشق تو و مهر و محبت این است
کاش می سوختم از هُرم تو در آغوشت
تا که می دید "رها"هُرم وحرارت این است
علی میرزائی"رها"