چه وعده ها که شکستی
تو آمدی و مرا بی قرار کردی و رفتی
به درد و محنت و غم ها دچار کردی و رفتی
بنا نبود رهایم کنی در اول کارم
رها نمودی و بی غمگسار کردی و رفتی
چو وعده ها که ندادی چه وعده ها که شکستی
مرا به نزد رقیبان چه خوار کردی و رفتی
چو سایه ای به قفای تو آمدم ز دیارم
مرا جدا تو ز شهر و دیار کردی و رفتی
چنان به تیر جفایم زدی که بعد ِچهل سال
نرفته است ز یادم چه کار کردی و رفتی
چه حرف ها که شنیدم چه درد ها که کشیدم
تو روزگار (رها) شام تار کردی و رفتی
علی میرزائی(رها)