اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

خدایی کن

خدایی کن

چنان ز دور و زمانه دلی غمین دارم

که اشک در بصر و جان در آستین دارم

فساد و ظلم فراگیر گشته روی زمین

چه دل خوشی ز سکونت در این زمین دارم

بریدن سر مردم ،فروش دختر ها

بود رقابت قدرت به آن یقین دارم

ز کودکان به ساحل رسیده جای صدف

خدای من عرق شرم بر جبین دارم

چه حاجتی به بهشت برین مرا باشد

کنون که روی زمین جنتی چنین دارم

خدا تو را به خدایی قسم خدایی کن

که در کمین بشر توپ و تانک و مین دارم

(رها) برای بشر شرق و غرب یکسان است

نه انتظار از ان و نه هم ازین دارم

علی میرزائی(رها)    1

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد