اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

صفا کردم

صفا کردم

من آن مرغم که عمری در قفس تنها صفا کردم

اگر هم ناله ای کردم به یاد آشنا کردم

درون سیل اشکم سوی دریایی ز غم هایت

ز هجرانت امید زندگی هر شب شنا کردم

امانت دار عشق آتشینی بوده ام عمری

قسم بر تار مویت گر که دست از پا خطا کردم

جفا ها دیده ام عمری اگر از خویش و بیگانه

به طاقت سوزی عشقت که آن ها را دعا کردم

چه شب هایی که خیل اختران مهمان من بودند

تو را از بین آن ها کوکب بختم جدا کردم

بهشتی دارم اکنون با خیالت باقی عمرم

چه غم گر عمر ناقابل به راه تو فنا کردم

"رها"تا عشق تو در دل و سودایت به سر دارد

برای خاکیان هم عالم و آدم رها کردم

علی میرزائی "رها"   

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد