اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

شنا را بهانه کرد


شنا را بهانه کرد

آمد ولی دریغ، جفارا بهانه کرد

لبریز شکوه،شکوه ی ما را بهانه کرد

دید او مرا و گفت که هستی مگر هنوز

نگشود چشم ،شرم و حیارا بهانه کرد

دستی به آسمان و نگاهی به اختران

در نیم شب نماز عشا را بهانه کرد

ما را که یک ستاره به هفت آسمان نبود

بیچاره دید ،طوق طلا را بهانه کرد

آمد بهانه جو،دل او جای دیگری

دریای اشک دید شنارا بهانه کرد

گفتم بیا و رابطه مان را به هم نزن

او سر نوشت و کار خدارا بهانه کرد

پانصد غزل سرودم و در او اثر نکرد

بی مایگی به شعر "رها"را بهانه کرد

علی میرزایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد