-
پندار نیک
جمعه 16 اسفندماه سال 1398 16:48
پندار نیک مرا شب های هجرانت امید بامدادی نیست در این دنیای وانفسا به غیر از نامرادی نیست غریب افتاده در غربت چنان از یاد ها رفتم که از شهر و دیار و روزگارم نام و یادی نیست منم آواره ی صحرا به کوی تو نظر دارم به دامانت نشینم چون غباری تند بادی نیست به تنگ آمد دلم از وعده های خشک تو خالی به حرف مفت دیگر اعتماد و اعتقادی...
-
پنهان سوختم
دوشنبه 7 بهمنماه سال 1398 16:24
پنهان سوختم روزگاری زاتش هجران جانان سوختم داغ بر دل لاله سان سر در گریبان سوختم آتش دل با سرشک دیده ها آمیختم در میان آب و آتش بین ز هجران سوختم باده ی جام لبانت شد نصیب دیگران چون گیاه تشنه کامی در بیابان سوختم سوخت گر پروانه ای در شعله اشک یار دید من به غربت دور از چشم عزیزان سوختم روز ها پروانه وار از شهد غم های...
-
پیامم را نمی خونی
چهارشنبه 25 دیماه سال 1398 18:59
پیامم را نمی خوانیچو اشک از چشمت افتادم و چون شبنم ز دامانتشکستی بی وفا قلب مرا چون عهد و پیمانتتو باغ گل نشان دادی و در بر روی من بستینمی دانم چه کردم کاین چنین کردم پشیمانتچه دارم جز غزل کان را کنم تقدیم درگاهتپیامم را نمی خوانی شود جانم به قربانتسراغم را نمی گیری ببینی روزگارم راپریشانم پریشانم پریشانم پریشانتز...
-
پیری
یکشنبه 22 دیماه سال 1398 12:15
پیریپیری رسید و موسم عهد شباب شدمادر دعای خیر شما مستجاب شدبرفی که خواستی به سرو سینه ام نشستبس آرزو به سینه که نقش بر آب شدیک لحظه شادمانی دوران کودکیتاوان آن به پای دلم صد حساب شدبا دست سیل خانه برانداز روزگارصد خانه ی امید که در دل خراب شدعمرم بُدی صدف گهر آن جوانیمگوهر به باد رفت و صدف از کتاب شدافسوس از جوانی...
-
پیله کردن
یکشنبه 15 دیماه سال 1398 10:05
پیله کردندر عاشقی کردن به غیر از غصه خوردن نیستگاهی که دل عصیان کند تقصیر از من نیستتا یاس خوشبوی سفیدی در دلم دارمدیگر نیاز نرگس و ،آلاله،سوسن نیستسد کرده راهم را به باغت باغبان توراهی برای دیدنت جز پیله کردن نیستیک دانه ی ناچیز را در باغ عشق خودهیچ انتظاری تا دهی پاسخ ،به خرمن نیستتو عین عشقی ، مهربانی در وفادارینا...
-
تا چشم چشم توست
یکشنبه 15 دیماه سال 1398 10:03
تا چشم چشم توستتا چشم چشم توست و تا دل مرا دل استجز آه صبح و ناله ی شامم چه حاصل است روزم چو چشم توست شبم زان سیاه ترتکرار صبح وشام مرا دور باطل استزان دم که بذر عشق ِتو را کاشتم به دلیاس سفید ِمن دلم از غیر غافل استمهرت به دل گذاشتم و در قفای تو صد منزل آمدم که تو را دور منزل استپنداشتم که مرهم زخمم تو می شوی افسوس...
-
تاراج جوانی
یکشنبه 15 دیماه سال 1398 10:01
تاراج جوانیگفته بودم که تو از هر چه بگویم به از آنیتا چه پرواست که من را به قفایت بدوانیهم مرا عشق تو جان داد و هم جان بگرفتیچه غم از این که ز هجران شده تاراج جوانیبدر بودی همه شب شوق نگاهت به دلم بودشدی انگشت نما مثل هلال رمضانی"قصر امید مرا شعله به دندانه رسیده ست"بی خبر از من آواره تو در خواب گرانیبی تو...
-
تخت زرین
دوشنبه 9 دیماه سال 1398 15:51
تخت زرین ای دریغا کان مه شیرین ادا گم کرده اموای بر من مظهر لطف و صفا گم کرده امکشتی ام بشکسته و در بحر غم ها مانده امرحم کن بر من خدایا نا خدا گم کرده امسوختم چون شمع در پای تو شب های فراقای تسلی بخش غم هایم تو را گم کرده امبی وفایی های تو آتش به جانم می زندای خدا بحری من از مهر و وفا گم کرده امروزگاری داشتم بر سر قد...
-
ترس رسوایی
دوشنبه 9 دیماه سال 1398 15:49
ترس رسواییبی وفایی از تویی بر چون منی زیبا نباشدچون که ترسم از پی امشب مرا فردا نباشداز قضا گردیده چرخ امروز بر وفق مرادمبی وفا دنبال فردا ها چنین شب ها نباشدترس رسوایی ندارم تا که رسوای جهانمدر ره عشق تو عمرم مثل من رسوا نباشدترک کردی چون مرا از درد و غم رویت ندیدمدیده چون خونابه دارد مردمش بینا نباشدما دو مرغ اندر...
-
تسلیم دل
دوشنبه 25 آذرماه سال 1398 20:31
تسلیم دل چرا تسلیم دل این عقل بی تدبیر شد ما راکه خاک کوی تو این گونه دامنگیر شد ماراندارم چون امید وصل تو با درد می سازمنگاه گرم و راز آلود تو اکسیر شد مارادل ما با جنون آغشته از روز ازل بوده استکه راه عشق پر پیچ و خمت تقدیر شد ما راز عشقت قصری از غم ساختم در سر زمین دلکه هر موی تو در این قصر یک زنجیر شد ما رابسی شب...
-
تک درخت
دوشنبه 25 آذرماه سال 1398 20:30
تک درختبرای عید همین تک درخت را دارمهنوز در غم تو جان سخت را، دارممن و خیال تو زیر شکوفه ی بادامبه شهر طوسم اگر، پای ِتخت را، دارمچه مانده است که ریزم به پای یاس سفیدهنوز یک جگر ِ لخت لخت را، دارمبیا که عید ندارم ولی به باغ دلم تو پر شکوفه ترین تک درخت را دارماگر چه شاعر یک لا قبای عشق تو امز دولت ِ سرت این کهنه رخت...
-
تگیه گاه خود کردم
دوشنبه 25 آذرماه سال 1398 20:28
تکیه گاه خود کردمتورا در آخر خط تکیه گاه خود کردمدو روز مانده ی عمرم پناه خود کردممرا ببخش که تقصیر آن دو چشم تو بودبه یک نگاه ِ تو دل را تباه ِ خود کردمبه ماه و مهر دگر چشم خویش نگشودمفروغ روی تو مهتاب ماه خود کردمبرای این دو سه روزی که مانده از عمرمتو را بهانه ی دل هر پگاه خود کردمچه وعده ها به دل بی قرار خود دادمچه...
-
تنها طبیب درد
جمعه 8 آذرماه سال 1398 13:49
تنها طبیب درد عشق آفتی ناخوانده چون ویروس معمولاً افتد به جان و جسم، نامحسوس معمولا در راه عشق و عاشقی صد پیچ و خم باشد چون پیچ و خم های ره چالوس معمولا بیماری صعب العلاج خانمان سوزی است عشق بتان باشد اگر افسوس معمولا بار غم و آه سحر بر عهده ی دل هاست فرمانروا گر هیپوتالاموس معمولا* تنها طبیب درد جان سوز تو معشوق است...
-
تنهاترین
جمعه 8 آذرماه سال 1398 13:47
تنهاترین از منزوی هم منزوی تر بوده ام من،افتاده خلقی بی جهت در پوستینم در کودکی ها،نوجوانی ها،جوانی،قسمت نشد از زندگی سیبی به چینم خلق من شوریده سر، کاری عبث بود،از مشتی آب و گل که بیهوده هدر شد مارا در این دنیا چه جای شادمانی،جان چون چراغ صبحدم درآستینم دنیا به کام مردم نا اهل چرخید،طبع بلندم مایه ی بی حاصلی شد اسب...
-
تو از کدام ذیاری
جمعه 8 آذرماه سال 1398 13:46
تو از کدام دیاری تو آمدی در غم خانه ام زدی رفتی چه آتشی تو به کاشانه ام زدی رفتی تو از کدام دیاری که هُرم سوزانی شرر به این دل دیوانه ام زدی رفتی دلم به کنج قفس بود بسته ی تقدیر به دل تو باده ی مستانه ام زدی رفتی دو باره داغ نمودی تو شعر سردم را به دل تو نقش چو جانانه ام زدی رفتی (رها)که داغ تو را در دلش مهیا داشت تو...
-
تو بریز خون مارا
جمعه 8 آذرماه سال 1398 13:45
تو بریز خون ما را به سرم هوای عشق تو اگر که یک خیال است به خیال خود بسازم که وصال تو محال است غم عشق در دل من چو درخت ریشه دارد تو گمان نکن که نوپاست و مثل نو نهال است من و سیل اشک و دامان،تو وناز و دلبری ها که لیاقت دو چشم تو، کرشمه و دَلال است1 تو و عشق جان گدازت،من و درد و سوز و سازم چه کنم که در بیابان، من و صحبت...
-
تو را با جان خریدم
جمعه 8 آذرماه سال 1398 13:43
تو را با جان خریدم تو را با جان خریدم تا که با نازم تو نفروشی به گیسوی تو دل بستم که دارد خانه بر دوشی غذای صبح و شامم آه و درد و هجر روی تواست تو در بزم رقیبان غافل از من باده می نوشی چو می آیی به جان خسته ی من روح می بخشی برای ترک این دیوانه دل بهر چه می کوشی نشستن در کنارت نازنین همراه مدهوشی است نمی دانی چه حالی...
-
تو را باز آرزو کردم
جمعه 8 آذرماه سال 1398 13:42
تو را باز آ رزو کردم بسی باغ وچمن را ای گل من جستجو کردم به سرو قامتت گر من گلی غیر از تو بو کردم به چشم دل ندیدم گلبنی را چون تو آتشگون ز گل هایی که با آیینه ی دل روبرو کردم ز گل ها بر گزیدم چون تو را یاس سفید من بریدم از همه عالم ولی سوی تو رو کردم به روز هجر و شب های جدایی گریه ها کردم که با درد تمنای تو من ای...
-
تو را من آرزو کردم
سهشنبه 21 آبانماه سال 1398 18:53
تو را من آرزو کردم ندانستم تو را در بین صد گل جستجو کردم دلم را بسته ی زنجیر با یک تار مو کردم سهی قامت سوالی از تو دارم خود جوابم ده تو فهمیدی چه بی پروا تو را من آرزو کردم؟ تو را بر تارک گل ها نشاندم در خیال خود گلی چیدم ز گل ها بین مو هایت فرو کردم ره برگشت گر داری ، ندارم من چه فرمایی به راهت نازنینم ترک خویش و...
-
تو را مهمانم
دوشنبه 13 آبانماه سال 1398 19:30
تو را مهمانم جان به قربان تو گردد که تو را مهمانم این تو و چشم تو و اشک من و دامانم دل به سودای تو و چشم سیاهت بستم تا گلستان و چمن بی تو بود زندانم. طره ی موی تو ماه رخ تو پنهان کرد نور از مجلس ما رفت مه تابانم ای بسا شب به سحر آمد و صبحی نرسید صبح امید نباشد به شب هجرانم دوره ی عاشقی از صفحه ی پنجاه گذشت خویش را با...
-
تو عیب نداری
شنبه 4 آبانماه سال 1398 22:40
تو عیب نداری ما آن چه سرودیم برای تو سرودیم در فکر کسی جز قد و بالات نبودیم لبخند ژکوندی شده ات حسرت دل شد در بستر غم های تو عمری است غنودیم رگبار غمت بر سر ما ریخت شب و روز بر سینه و دل صاحب صد زخم کبودیم در پای تو افتاده ام ای سرو خرامان در سجده بمانیم نه در فکر قعودیم از زهره و ماه تو ندیدیم نشانی بر مجمری از آتش...
-
تو مپندار
سهشنبه 30 مهرماه سال 1398 10:58
تو مپندار تو مپندار که چون دور ازاین دربدری رفته ای از نظرم نیست مرا چشم تری تو چنان در دل و جان رفته ای ای باغ امید که به هر جا نگرم ای مه من در نظری بس ز شوق تو پریدم پر و بالم بشکست بهر پرواز نمانده است مرا بال و پری قصه ی عشق من و عشق (عماد) است یکی* که بود حاصلم از عشق تو اشک سحری می برم درد تمنای تو را گر چه به...
-
تو هم می دانی
شنبه 20 مهرماه سال 1398 20:14
تو هم می دانی زندگی رنج وعذاب است تو هم می دانی آرزوها چوسراب است توهم می دانی هرکه عاشق شودوخرمن جان سوزاند عاقبت خانه خراب است تو هم می دانی کودکیهاوجوانی به غم ودردگذشت دلم ازغصه کباب است توهم می دانی ضدحالی زدن وذکرمصیبت کردن دور ازعقل وصواب است توهم می دانی طبع طنازدراین قافیه ازطنزافتاد صحبت از حرف حساب است تو...
-
تولد حضرت زینب(ع)
شنبه 20 مهرماه سال 1398 20:10
تولد حضرت زینب "روز پرستار" تو علی مرتضی را دختری کاروان کربلا را افسری ای عقیله در بنی هاشم به نام در دیانت جانشین مادری "زین اب"ی تو زینت دوش پدر برگزیده نام تو پیغمبری نام زینب بر تو پیغمبر نهاد تا عطا شد دخترش را گوهری بوده ای سنگ صبور کربلا تو شهید کربلا را خواهری در شجاعت ارث بردی از علی در...
-
تولد ساحره و سپیده "دخترانم"
سهشنبه 9 مهرماه سال 1398 22:53
تولد ساحره وسپیده سپیده، ساحره ای غنچه های خندانم دو شاخه ی گل خوشبو به باغ و بستانم دوبلبلان خوش الحان آشیانه ی من امید صبح غم انگیز و شام هجرانم بهار سیزده و ده زعمرتان بگذشت به زیر پرده ی خجلت زشرم پنهانم چرا سپرده دو گوهر خدای بی همتا به دست بی سرو پایی چو من نمی دانم نه دانشی که نمایم ره شما روشن نه مکنتی که شما...
-
تولد سودابه دخترم
سهشنبه 9 مهرماه سال 1398 22:51
تولد سودابه دخترم خداوندا تو پر کردی شبی پیمانه ی مارا عطا کردی سحرگه دختر فرزانه ی مارا بُد آن شب اول ژانویه روز یازده از دی که کردی گرم و نورانی خدایا خانه ی ما را تو ای سودابه جان زاغاز طفلی خوش قدم بودی که بنمودی گلستان دخترم ویرانه ی مارا تو را چون گل به دامن ها نشانیدیم و بو کردیم تو زینت بخش بودی روز و شب ها...
-
تولد سیامک و روشنک "تهران"
سهشنبه 9 مهرماه سال 1398 22:49
تولد سیامک و روشنک سیامک، روشنک دارید جشنی با صفا امشب مبارک باشد این جشن تولد بر شما امشب بهار هشتمین و پنجمین را کرده اید آغاز بساید سر به درگاه شما باد صبا امشب دو مروارید غلطانید زاغوش صدف پید ا نگهدار شما باشد زچشم بد خدا امشب به درگاه خدا ای کودکان دست دعا گیرید که تا شاید بزرگان را دهد مهر و وفا امشب شما ای...
-
تولد نوید
سهشنبه 9 مهرماه سال 1398 22:48
تولد نوید تهران تابستان 1365 فرخنده باد جشن تولد ترا نوید عمرت دراز باد و مه و سال تو سعید نه شمع روشنی که سر میز جشن تست سال دهم زعمر ترا می دهد نوید دارم امید تا که بمانی تو سال ها دنیا به کام گردد و باشی تو رو سپید پوش ای پسر به قامت خود رخت تر بیت غافل مشو که دوره ی پیری زره رسید آموز علم و دانش و اندر عمل بکوش هر...
-
تو نور دیده ی مایی
سهشنبه 9 مهرماه سال 1398 22:46
تونور دیده ی مایی عزیز بهتر از جانی تو شمع مجلس آرایی نسیم صبح امیدی امید شام دل هایی شفای قلب محزونی دوای درد هجرانی تو رشک عطر گل هایی چو برگ گل سراپایی بیا یک دم به بالینم بده ای گل تو تسکینم تو پیک آرزوهایی تو نور دیده ی مایی به باغ آرزو هایم تو آن سرو خرامانی تذروی در بیابانی تو آهویی به صحرایی شکایت های دل کم گو...
-
تهمت مستی
سهشنبه 9 مهرماه سال 1398 22:45
تهمت مستی دل تنگ مرا دیدی میان را تنگ تر بستی گمانت بود با این کار بردارم دل از هستی نمی دانی مگر با سخت جانی سخت خو کردم تو این دیوانه دل را نازنین صد بار بشکستی چه شب ها صبح کردم ماه من در پای قصر تو چو دیدی دود آهم در به رویم از جفا بستی مرا سر در گریبان دست بر پیشانی حسرت بسی دیدند شب گردان زدندم تهمت مستی جوانی...