اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

شکوه های دل

شِکوَه های دل

دیشب شبم چنان که تو گفتی چنان گذشت

یعنی به درد و ناله و آه و فغان گذشت

جانم به لب رسید و دلم  شکوه ای نکرد

آری برای خاطرت از جان توان گذشت

شب را بیاد روی تو کردم سحر ولی

دانی چه ها به جان و تن ناتوان گذشت

راندی مرا زکوی خودت با غرور و ناز

آهم زسینه بر شد و از آسمان گذشت

راحت زجان خویش تواند که بگذرد

بیچاره ای که بهر تو از خانمان گذشت

گر بال و پر به دام تو گاهی زند ببخش

مرغی شکسته بال که از آشیان گذشت

داری حساب سود و زیان را به راه عشق

باید به راه عشق ز سود و زیان گذشت

با این که شکوه ها ز تو دارد به دل (رها)

کی می توان ز عشق تو نا مهربان گذشت

علی میرزائی"رها"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد