اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه
اشعار علی میرزائی

اشعار علی میرزائی

غزل ها ،شعر نو و کوتاه و اشعار متفرقه

مهتاب می خندد

مهتاب می خندد
تو آن ماهی که مهتاب تو بر مهتاب می خندد

غزل گردی اگر، شعرت به شعر ناب می خندد

زلال چشمه سارانی،دوای درد مشتاقان

که بر سیلاب های فصلی و مرداب می خندد

مرا تا با نگاهی سال ها در دام خود دارد

به صیاد و به تور و طعمه و قلاب می خندد

به مویی می کشد دل داده گانش را به دنبالش

به اوراد و دعا و رمل و اسطرلاب می خندد

به سیب گونه ها،خال لب و چاه زنخدانش

به مفتی، قاضی ِ اعظم و شیخ و شاب می خندد

"گوگوش" آواره و راحت شد از کنسرت در خانه

و بر کاباره و قربانی و ارباب می خندد *

چه می پرسی ز فریادی که "گلپا" در گلو دارد *

که بر تار و سه تار و آرشه و مضراب می خندد

ردیف و قافیه اعجاز شعر پارسی باشد

که بر دروازه قزوین، بعد بر دولاب می خندد *

سراغ خانه ام را مرغ شب ،حتی نمی گیرد

"رها"در خلوتش تنهابه دق الباب می خندد

علی میرزائی(رها)   2/8/1395

*-قربانی و ارباب =شوهران سابق خانم گوگوش

*- گلپا= جناب آقای اکبر گلپایگانی خواننده ی محبوب و معروف ایران

*-دروازه قزوین و دروازه دولاب=از دروازه های معروف تهران

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد